داشتم برا ف از چیزی که قبول کردم تعریف میکردم که ازم پرسید چرا این کارو کردی؟
انگیزه خاصی نداشتم.. میخواستم به چند نفر کمک کنم...
سکوت کرد و پرسید کی به تو کمک میکنه؟
من: هیچ کس...
فقط یه انرژی که از دست من و تو خارجه میتونه با این شرایط اینقدر بلندپرواز بارم بیاره... همون کمکم میکنه... همون که من لا رفیق له عه...
پ.ن : بعد امتحانا مینویسم از همه چی...
برچسب : نویسنده : 0rokhdaad0 بازدید : 6
برچسب : نویسنده : 0rokhdaad0 بازدید : 3
برچسب : نویسنده : 0rokhdaad0 بازدید : 11
برچسب : نویسنده : 0rokhdaad0 بازدید : 12
برچسب : نویسنده : 0rokhdaad0 بازدید : 9
برچسب : نویسنده : 0rokhdaad0 بازدید : 6
برچسب : نویسنده : 0rokhdaad0 بازدید : 12
برچسب : نویسنده : 0rokhdaad0 بازدید : 8
وقتی نیازت داره، نباشی هم هستی...
ولی وقتی نیازش داری،
هست و نیست...
منصفانه ی منصفانه...
برچسب : نویسنده : 0rokhdaad0 بازدید : 7
الان درحالی دارم اینجا مینویسم که ساعت 9 میانترم دارم..
این چند روز تو دانشگاه اتفاقایی افتاد که بیشتر از قبل به هممون فهموند از ماست که بر ماست...بعدا راجع بهش مفصل می نویسم.
پ.ن1:ف جانم میدونم که زندگیت رو به آدما محکم گره نمی زنی، ان شاءالله آینده ای چندین برابر روشن تر با وجود آدمای فهمیده تر
پ.ن2:چقدر وجود قومیت های متفاوت تو دانشگاه قشنگه...
پ.ن3: امروز 31 فروردین 96 و تصمیمی که گرفتم رو یادم نمی ره...
برچسب : نویسنده : 0rokhdaad0 بازدید : 7